فردا تولدمه

ساخت وبلاگ
خدای عزیزم سلام اینجا همه چیز خوبه.هیچ پسری احساس هیچ دختری رو به بازی نمیگیره.دست های هیچ پدری خالی نمیمونه و اصلا سگ دو زدن معنی نداره.اینجا رو زمین عدالت برقراره وملاک برتری ادما تقواست نه رنگ پوست و ملیت‌.اینجا ادم دنبال کمک کردن به همنوع هاشونن میبینن یکی ناراحته داغون میشن تا خوشحالش نکنن اروم نمیگیرن.همه قانع همه دارای مناعت طبع همه برای دیگران خوبی و خوشبختی میخوان.اصلا گدا تو خیابونا نیست نه کودک کاری نه فالگیری.همه دارن تلاش میکنن با کمک به همدیگه یه دنیای بهتر بسازن هیچ کس خودخواه نیست و نمیگه بدبختی دیگرون به من چه؟اینجا مردم حروم نمیخورن هیچ کس واسه کارای کوچیک و بزرگ رشوه نمیگیره و حق هم و ضایع نمیکنن هرگز!اوه نمیدونی تو کتابخونه ها چه غلغله ای شده مردم دنبال اینن ببین تو تاریخ چی گذشته که چشاشون باز شه و عبرت بگیرن.هرکسیم سرش تو کار خودشه نه دخالتی نه قضاوتی.همه هم همدیگر رو دوست دارن اصلا هم تظاهر نمیکنن.سعی میکنن مثل حرفاشون باشن و شعار ندن.خدایا اینجا همه چی سرجای خودشه حتی قدرت دست بعضیا اره حتی بمب بارون های روی سر مردم و نسل کشی ها.اصلا هم لازم نیست بگردی ببینی چی جای خودش نیست مثل اون بازیه تو مهدکودک.اصلنم دلمون نزده این بازیه‌.خدایا ما همونایی هستیم که یه مدت بنده ات بودیم یادته مارو؟؟؟مگه نگفتی زمین و زنده میکنی؟مگه نگفتی صدات کنیم تا اجابتمون ک فردا تولدمه...
ما را در سایت فردا تولدمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afrabontanha بازدید : 95 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 3:19

دوستم دیشب حالش بد بود.گفتم عیب نداره همهی ما عین همیم هممون لعنتی هستیم چون تنمون و نمیذاریم در اختیار همه. یکی دوست داره اون دوسش نداره.هرکی و خواست دوست داشته باشه طرف اونو دوست نداشت.بیخیال غم و غصه خودم کمه باید غصه ی اونم بخورم؟کی تو این دنیا نگران حال منه؟ چرت میگم تو رو ناراحت میکنم ولی قضیه این دنیا اینه هرکسی دنبال بهتر کردن حال خودشه.حالم بهم میخوره از دوست داشتنی که از روی شهوته.از عشقی که میخواد با سکس به وجود بیاد. تو کل عمرمون اینجوری توجیهمون کردن مرده دیگه همیشه حق باشما بوده این بار هم حق باشماست.میگم که مشکل از منه‌.  14sep2017 + نوشته شده در  شنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۶ساعت 19:20&nbsp توسط افرابن  |  فردا تولدمه...
ما را در سایت فردا تولدمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afrabontanha بازدید : 128 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 3:19

یه چیزایی یادم میاد اما خیلی تاریک و گذرابعد از اینکه مامان اینا از کربلا اومدن میگفتن از همه چیز واهمه داشت میگفتن میترسیده و خودشونم نتونستن زیارت کننقبلتر از اونم تنها تو خونه نمیموند گریه و زاری که بیاد بیرون از خونه یه بار از خونه زده بود بیرون و بعد گم شد یه مدت منتظرموندیم بعدش کل خانواده بسیج شدن که بگردن دنبالش اخرشم تو یه کوچه ای گرم و سرخ پیداش کردن بعد پیداشدنش حتی نمیتونست آب بخوره اون قدر از دست خودش عصبانی بود بعد اون قضیه هر روز یکی میرفت دنبالش یکم که گذشت گیر دادن هاش شروع شد _اینا کین اینجا؟+کسی نیست صدای تلویزیونهاما خب بعضی چیزا خوب یادش بود بدی این بیماری اینه که کسی باور نمیکنهطرف داره مثل بلبل باهات حرف میزنه کافیه یه سوال بپرسی تا به پته تته بیفته و فکر کنی داری دست به سرت میکنه عجب فیلمی بازی میکنه کم کم از انجام همه ی کارا سر باز میزنهاینجاست که ما آدمای دانای کلی که شایدم به تنگنا رسیدیم قضاوت میکنیماونقدر از اندام هاش کار نمیکشه که روز به روز بیشتر تحلیل میرن ازش میخوای راه بره امتناع میکنه فکر میکنی دیگه واقعا داره لجبازی میکنهو روز به روز همه چی درهم برهم تر میشهشنوایی فوق العاده اش و حس ششمش باعث آزار میشه کم کممیخوای یواشکی برای انجام یه کاری تنهاش بذاری اما میفهمهعجیب بود که وقتی میفهمید یکی خوابیده بیشتر سر و صدا میکرد طرف و پیدا میکرد فردا تولدمه...
ما را در سایت فردا تولدمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : afrabontanha بازدید : 110 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 3:19